کد مطلب:304458 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:176

امامت و خلافت
امامت و خلافت، جانشینی پیامبر است، و درك ماهیت آن مبتنی بر شناخت وظایف و شأن هایی است كه پیامبر(ص) دارد. وظایف و شأن های پیامبر(ص) در دوره بعثت عبارت اند از: 1- دریافت و تلقّی وحی از سوی خداوند، و ابلاغ آن به مردم. در مقام دریافت و تلقّی وحی فرمود:

وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانتَهُوا. [1] و آن چه را پیامبر به شما داد بگیرید و از آن چه بازداشت باز ایستید.

و در مقام اِبْلاغِ وحی فرمود:

یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَیْكَ مِن رَبِّكَ. [2] و از آن چه از سوی پروردگارت به تو فرو آمده برسان.

2- قضاوت (= داوری). از آنجا كه قضاوت و داوری امری بسیار مهمّ است، از نظر اسلام یك شأن الهی است كه به عهده پیامبر(ص) نهاده شده و در غیبت او امام معصوم و پس از او مؤمنان؛ كسانی كه خداوند قلب آنان را به ایمان واقعی آزموده است:

فَلاَ وَرَبِّكَ لاَ یُؤْمِنُونَ حَتَّی یُحَكِّمُوكَ فِیَما شَجَرَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ لاَ یَجِدُوا فِی أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمَّا قَضَیْتَ وَیُسَلِّمُوا تَسْلِیماً. [3] نه، به پروردگارت سوگند، ایمان ندارند تا تو را در آن چه میان شان گفت و گو و اختلاف است داور كنند و آن گاه در جان های خویش از آن چه داوری كرده ای هیچ دلتنگی نیابند و براستی بر آن گردن نهند.

3- «ریاست عامّه» و تدبیر جامعه دینی، كه به تصریح قرآن و سیره عملی پیامبر(ص)، در دوره بعثت و پس از هجرت، از سوی خداوند به او تفویض شده بود:

یَاأَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِی الْأَمْرِ مِنْكُمْ. [4] ای مؤمنان، خدای را فرمان برید و پیامبر و صاحبان امر را.

4- رهبری فكری و مرجعیت دینی:

وَأَنزَلْنَا إِلَیْكَ الذِّكْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَیْهِمْ وَلَعَلَّهُمْ یَتَفَكَّرُونَ. [5] به سوی تو قرآن فرستاده ایم تا برای كسان باز نمایی آن چه را كه به سوی شان فرو فرستاده شده است. باشد كه اندیشند.

پاره ای از شأن ها و منصب های الهی پیامبر لزوماً پس از رحلت پیامبر(ص) ادامه می یابد، و پاره ای دیگر با رحلت آن بزرگوار به پایان می رسد. تلقّی و دریافت وحی امری است كه با رحلت آن حضرت پایان پذیرفت؛ چرا كه او زنجیره نبوّت را حلقه پایانی بود، و تمام وحی ای را كه بشر بدان نیاز داشت دریافت داشت و از سوی خداوند كمال و تمامیت آن را اعلام كرد:

الْیَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِینَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْكُمْ نِعْمَتِی وَرَضِیتُ لَكُمُ الْإِسْلاَمَ دِیناً. [6] امروز، دین شما را به كمال رساندم و نعمت خود را بر شما تمام كردم و اسلام را دین شما پسندیدم.

فرود آمدن وحی به طور كامل و تمام و تكمیل دین، جامعه را از یك مكتب و آیین جامع و قانون اساسی مدوّن بهره مند ساخت. با این حال، دیگرِ وظایف و شأن هایِ پیامبر(ص)؛ یعنی قضاوت و داوری، و رهبری فكری و سیاسی جامعه و تبیین و تفسیر آیات الهی و ریاست عامّه و تدبیر عمومی جامعه دینی همچنان، پس از رحلت پیامبر(ص) به عهده كسی است كه منصب خلافت و امامت به او وا نهاده شده است كه گاهی از آن به «ولایت» تعبیر می شود. و این نكته ای است كه مورد اتفاقّ هر دو مذهب - تشیع و تسنّن - است و پیروان شان بر این باورند، كه جامعه دینی همانند دیگر جوامع نیازمند رهبری و تدبیر است. علاوه، عقل جمعی نیز بدان معترف است. از این رو؛ امام علی(ع) در برخورد با خوارج و ردِّ شِعارِ «تحكیم» شان (لا حُكْمَ اِلاَّلِللَّهِ)، فرمود:

كَلِمةُ حَقٍّ یُرادُ بِها باطِلٌ. نَعَمْ اَنَّهُ لاحُكْمَ اِلاَّللَّهِ. وَ لكِنْ هَؤلآءِ یقولُونَ لااِمْرَةَ اِلاَّللَّهِ: وَ اِنَّهُ لاُبُّدَ لِلنَّاسِ مِنْ اَمیرٍ بَرٍّ اَوْ فاجِرٍ یَعْمَلُ فیِ اِمْرَتِهِ الْمؤمِنُ. وَ یَسْتَمِتعُ فِیها الْكافِرُ. وَ یُبَلّغُ اللَّهُ فیها الْاَجَلُ. وَ یُجْمَعُ بِهِ الْفَی ءُ، وَ یُقاتَلُ بِهِ الْعَدُوُّ. وَ تَأمَنُ بِهِ السُّبُلُ. وَ یُوخَذُ بِهِ لِلضَّعیفِ مِنَ الْقَوِیِّ حَتَّی یَسْتَرِیحَ بِهِ بَرُّ وَ یُسْتَراحَ مِنْ فاجرٍ. [7] سخنی است حق كه بدان باطلی را خواهند. آری حُكمْ، جز از آنِ خدا نیست، لیكن اینان گویند فرمانروایی را، جز خدا روا نیست؛ حالی كه مردم را حاكمی باید، نیكوكار یا تبه كار، تا در حكومت او مردِ با ایمان كار خویش كند، و كافر بهره خود برد، تا آن گاه كه وعده حق سر رسد و مدت هر دو در رسد. در سایه حكومت او مال دیوانی را فراهم آورند و با دشمنان پیكار كنند، و راهها را ایمن سازند؛ و به نیروی او حق ناتوان را از توانا بستانند، تا نیكو كردار به آسودگی روز به شب رساند، و ازگزند تبه كار در امان مانَد.

استمرار رهبری فكری و تدبیر جامعه از چنان اهمیّتی برخوردار است. كه همان گاه كه تمامیّت وحی و كمال آن ابلاغ می شود، شخصی را كه شایستگی تصدّی آن را دارد معرّفی می كند؛ یعنی در همان آیه ای كه پایان وحی اعلام می شود: «اَلْیومَ اَكْمَلْتُ لَكُمْ دِینَكُمْ...» تَحقّق این مهمّ تكمیلی نیز با تمهید مقدمّاتی در حضور مسلمانان حج گزار اعلام می گردد:

مَنْ كُنْتُ مَولاهُ فَهذا عَلّیٌ مَولاه. هركه را من مولا و سرپرستم. پس این علی مولا و سرپرست اوست.

این سخن را سه بار تكرار كرد و سپس فرمود:

خدایا، هوا خواه كسی باش كه هواخواه علی است، و دشمن آن باش كه دشمن اوست. دوست بدار هر كه او را دوست می دارد، و دشمن بدار هر كه او را دشمن می دارد، و یاری كن هر كه او را یاری كند، و خوار كن هر كه او را خوار كند. حق را با او بگردان، هر جا او می گردد. هان بهوش باشید، باید هر كس در این جا حاضر است، این سخن را به غایبان برساند. [8] .

شیعه بر این باور است، خلیفه یا جانشین پیامبر كه موصوف به وصف امام و رهبر جامعه است وظیفه مند است مسلمانان را در اعتقاد و ایمان به وحی الهی و پیروی عملی از پیامبر(ص) به نیكوترین روش هدایت كند و اصول و مبانی اعتقادی و اخلاقی و تكالیف عملی رابه آنها بیاموزد، و پیش از همه خود، در عمل بدان پای بند باشد و گرنه اصل مدّعا؛ یعنی دین و تعالیم و آموزه های وحی مخدوش خواهد شد. علی(ص) در این باره فرمود:

اَیُّها النَّاسُ اِنَّ لی عَلَیْكُمْ حَقّاً وَ لَكُمْ عَلَّیَ حَقٌ. فَاَمَّا حَقُكُّم عَلَیِّ فَالَّنِصیحَةُ لَكُمْ. وَ تَوفِیرُ فَیْئكُمْ وَ تَعْلِیمُكُمْ لِكَیْلا تَجْهلُوا وَ تَأدِیبُكُمْ كَیْما تَعْلَمُوا... [9] مردم مرا بر شما حقی است، و شما را بر من حقّی. بر من است كه خیر خواهی از شما دریغ ندارم، و حقّی را كه از بیت المال دارید بگزارم، شما را تعلیم دهم تا نادان نمانید، و آداب آموزم تا بدانید.

یعنی در ارائه رهنمودهای خالصانه به شما بكوشم، در تامین رفاه و آسایش زندگی همگان، تمامی وسایل ممكن در سامان دهی را فراهم سازم و در تربیت و تعلیم همگان كوتاه نیایم. و در جای دیگر، در پای بندی عملی خود بدان چه می گوید فرمود:

اَیُّها النَّاسُ اِنّی وَ اللَّهِ ما اَحُثُّكُمْ عَلی طاعَةٍ اِلاَّ وَ اَسْبِقُكُمْ اِلَیْها، وَ لا اَنْهاكُمْ عَنْ مَعْصِیَةٍ اِلاَّ وَ اَتَناهی قَبْلَكُمْ عَنْها. [10] ای مردم! به خدا سوگند من شما را به طاعتی بر نمی انگیزم، جز آنكه خود، پیش از شما به گزاردن آن برمی خیزم. و شما راازمعصیتی باز نمی دارم، جز آنكه خود، پیش از شما آن را فرو می گذارم.

روشن است كه انجام شایسته چنین وظیفه خطیری مستلزم توانایی او در شناخت قرآن و سنّت است، و وجود چنین ویژگی مستلزم «عصمت علمی» است؛ یعنی مصونیت از خطا و گناه در حوزه معرفت. افزون بر این، در سیاست و تدبیر جامعه و حسنِ اداره كشور اسلامی، ناگزیر از رعایت اصول عادلانه اسلامی، و نیز توانایی در به كارگیری این اصول و صلاحیت اخلاقی است، كه مستلزم «عصمت عملی» است؛ یعنی مصونیت ازخطا و گناه در حوزه عمل. از همین روست كه پیروانِ علی(ع) درمسئله امامت و جانشینی پیامبر(ص) عصمت در علم و عمل را لازم و ضروری می دانند، و نهادِ عصمت را ویژگی ممتازِ امامت شیعی، رهبری فكری و مدیریّت اجرایی، می شناسند. و از آنجا كه در جامعه اسلامی كارِ حكومت ناگزیر همراه كار دیگری به نام «تهذیب اخلاق» و تربیت است، نتیجه این همپایی و این هماهنگی، رفتار اعضای جامعه را به شكل یك فعالیت خود كار و جریان عادی به كارگیری قانون، سامان می دهد. و قهراً متصدی اداره جامعه دینی (خلیفه و حاكم) سرآمد فاضلان اعتقادی و اخلاقی خواهد بود، تا بتواند نقش مهمّ «مقتدایی» خود را در امر تهذیبِ رعیّت و تربیت آنها عملی سازد. بر این اساس تصدّی اداره جامعه مسلمانان ویژگی دیگر به نام «تقوی»؛ بلكه برتری در «تقوی» را نیز می طلبد: اِنّ اَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ اَتْقاكُمْ. [11] گرامی ترین تان نزد خدا پرهیزگارترین تان است.


[1] سوره حشر، آيه 7.

[2] سوره مائده، آيه 67.

[3] سوره نساء، آيه 65.

[4] سوره نساء، آيه 59.

[5] سوره نحل، آيه 44.

[6] سوره مائده، آيه 3.

[7] نهج البلاغه، خطبه 40.

[8] فضايل الخمسه من الصحاح السته، ج 1ت، ص 388.

[9] نهج البلاغه، خطبه 34.

[10] نهج البلاغة، خطبه 175.

[11] سوره حجرات، آيه 13.